عوادی الدهرفرهنگ فارسی عمیدعوائق دهر؛ کارها و گرفتاریهای روزگار که شخص را مشغول میسازد و از چیزی بازمیدارد.
حوادیلغتنامه دهخداحوادی . [ ح َ ] (ع اِ) پایها زیرا که تابع دستهااند. (منتهی الارب ). پایهای چارپایان . (از ناظم الاطباء).
عوادیلغتنامه دهخداعوادی . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عادیة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عَواد. رجوع به عادیة و عواد شود. || سختیها و بلاها: عوادی الدهر؛ عوایق روزگار. (از اقرب الموارد) : مستغاث کرد و زنهار خواست تا مگر عوادی آن هول و بَوادی آن حول به تضرع و ابتهال بزوال
وادیلغتنامه دهخداوادی . (اِخ )نام جد ابوصالح سعداﷲبن نجابن الوادی البغدادی الحنبلی . وی از محدثان بود و از ابوالفضل محمدبن ناصر و ابوبکر محمدبن عبدالباقی الانصاری و جز آنها حدیث سماع کرد و وی از ابناء الاربعین سال 537 هَ . ق . بود. (لباب الانساب ص <span class
عوادیلغتنامه دهخداعوادی . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عادیة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عَواد. رجوع به عادیة و عواد شود. || سختیها و بلاها: عوادی الدهر؛ عوایق روزگار. (از اقرب الموارد) : مستغاث کرد و زنهار خواست تا مگر عوادی آن هول و بَوادی آن حول به تضرع و ابتهال بزوال
عوادیلغتنامه دهخداعوادی . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عادیة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عَواد. رجوع به عادیة و عواد شود. || سختیها و بلاها: عوادی الدهر؛ عوایق روزگار. (از اقرب الموارد) : مستغاث کرد و زنهار خواست تا مگر عوادی آن هول و بَوادی آن حول به تضرع و ابتهال بزوال
عوادیلغتنامه دهخداعوادی . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عادیة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). عَواد. رجوع به عادیة و عواد شود. || سختیها و بلاها: عوادی الدهر؛ عوایق روزگار. (از اقرب الموارد) : مستغاث کرد و زنهار خواست تا مگر عوادی آن هول و بَوادی آن حول به تضرع و ابتهال بزوال