غابنلغتنامه دهخداغابن . [ ب ِ ] (ع ص ) سست در کار. سست کار. (آنندراج ). || در تداول فقه ، آن که در معامله طرف دیگر را مغبون می کند غبن فلاناً فی البیع و الشراء... خدعه و غلبه فهو غابن و المخدوع مغبون ، و غبن فلاناً: نقصه فی الثمن او غیره فهو غابن و ذاک مغبون . (اقرب الموارد). زیان کننده . (ده
غبنفرهنگ فارسی عمید۱. (حقوق، فقه) خدعه کردن و چیره شدن در معامله؛ فریب دادن کسی در خریدوفروش.۲. (اسم) زیان در خریدوفروش.۳. (اسم) [قدیمی] ضرروزیان.⟨ غبن فاحش: (حقوق) زیان آشکار و بسیار در خریدن چیزی.⟨ غبن کشیدن: (مصدر لازم) [قدیمی] متضرر شدن.
غبینفرهنگ فارسی عمید۱. ضعیفالرٲی؛ سسترٲی؛ سستخرد.۲. فریبخورده در معامله؛ مغبون.۳. (اسم) ضرروزیان: ◻︎ هر که با سلطان شود او همنشین / بر درشبودن بُوَد عیبوغبین(مولوی).
غابندنلغتنامه دهخداغابندن . [ ب َ دَ ] (مص ) افتادن اسب و انسان در نتیجه ٔ برخورد به چیزی . (فرهنگ شعوری جزء2 ص 182). لغزیدن . غلطیدن .
خیارلغتنامه دهخداخیار. (ع ص ) گزین . برگزیده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه جمل خیار، ناقة خیار، رجل خیار، قوم خیار که اماثل و گزیدگان است . (یادداشت مؤلف ) : قویست قلبگه لشکرش بنهصد پیل چگونه پیلان پیلان نامدار خیار. <p class="aut
غابندنلغتنامه دهخداغابندن . [ ب َ دَ ] (مص ) افتادن اسب و انسان در نتیجه ٔ برخورد به چیزی . (فرهنگ شعوری جزء2 ص 182). لغزیدن . غلطیدن .
متغابنلغتنامه دهخدامتغابن . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) در زیان افکننده بعضی مر بعضی را. (آنندراج ). در زیان اندازنده ٔ همدیگر را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغابن شود.
مغابنلغتنامه دهخدامغابن . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مَغبَن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بنهای ران . (غیاث ) (آنندراج ). کشهای ران و بغل . (ناظم الاطباء). و رجوع به مغبن شود.
تغابنلغتنامه دهخداتغابن . [ ت َ ب ُ ] (اِخ ) سوره ای از سوره های قرآن . (از اقرب الموارد). سوره ٔ شصت و چهارم از قرآن کریم . مکیه و آن هیجده آیت است و آغاز آن : بسم ... یسبح ﷲ ما فی السموات ... پس از منافقین و پیش از طلاق .
تغابنلغتنامه دهخداتغابن . [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) یکدیگر را غبن آوردن . (زوزنی ) (از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). در زیان افگندن بعضی مر بعض را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یکدیگر را در زیان افکندن و به زیان یکدیگر را فریفتن و گاهی تجرید نموده بمعنی زیانکاری و زیان زده ش
تغابنلغتنامه دهخداتغابن . [ت َ ب ُ ] (اِخ ) (یوم الَ...) روز قیامت است بدان جهت که اهل جنت اهل دوزخ را در زیان و غبن اندازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): یوم یجمعکم لیوم الجمع ذلک یوم التغابن ... (قرآن 64 /</span