غدغدلغتنامه دهخداغدغد. [ غ ُ غ ُ] (اِ صوت ) بانگ ماکیان . بانگ مرغ خانگی . حکایت بانگ مرغ خانگی . قَوق . (اقرب الموارد ذیل همین کلمه ).
غیدغیدلغتنامه دهخداغیدغید. [ دِ دِ ] (ع اِ فعل ) از اسماء افعال است بمعنی بشتاب ، کلمه ای است که بدان بر شتابی فرمایند. امر است بر شتاب و عجله . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
غدغدکلغتنامه دهخداغدغدک . [ غ ُ غ ُ دَ ] (اِ) سنای کاذب . رجوع به سنای کاذب شود، و نام غدغدک را در پل زنگوله ٔ کجور به این درختچه دهند. رجوع به دار گنده شود.
cackleدیکشنری انگلیسی به فارسیگول زدن، هرزه درایی، غدغد، وراجی، صدای مرغ در حالت تخم گذاری، قات قات کردن
غدغدکلغتنامه دهخداغدغدک . [ غ ُ غ ُ دَ ] (اِ) سنای کاذب . رجوع به سنای کاذب شود، و نام غدغدک را در پل زنگوله ٔ کجور به این درختچه دهند. رجوع به دار گنده شود.