غربیلهفرهنگ فارسی عمیدحرکاتی که در حالت رقص به قسمتهای تحتانی بدن داده میشود؛ قر کمر؛ رقص کمر.⟨ غربیله کردن: (مصدر لازم) حرکت دادن قسمتهای تحتانی بدن در حالت رقص؛ قر کمر دادن.
غربیلهلغتنامه دهخداغربیله . [ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) حرکات و سکنات خواتین در وقت خاص . (آنندراج ) . || حرکت دادن پیاپی قسمت تحتانی تن چنانکه غربال ، آنگاه که با آن بوجاری حبوب کنند. || کون و کَچول . نوعی قر. غر.- امثال :<span clas
غربلةلغتنامه دهخداغربلة. [ غ َ ب َ ل َ ] (ع مص ) بیختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به ماشوی بکردن . (مصادر زوزنی ). به غربال بیختن . غربال کردن . غربال زدن . بوجاری کردن . الک کردن . و منه المثل : من غربل الناس ؛ نخلوه . (اقرب الموارد).- غربله ٔ شهر ؛ کشف حال مردم
قر و غربیلهلغتنامه دهخداقر و غربیله . [ ق ِ رُ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کول وکچول . قروفر و قروغمزه .
غر و غربیلهلغتنامه دهخداغر و غربیله . [ غ ِ رُ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ناز با کون و کچول .ترکیبی از غر + غربیله . رجوع به همین مدخل ها شود.
قر و غربیلهلغتنامه دهخداقر و غربیله . [ ق ِ رُ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کول وکچول . قروفر و قروغمزه .
غر و غربیلهلغتنامه دهخداغر و غربیله . [ غ ِ رُ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ناز با کون و کچول .ترکیبی از غر + غربیله . رجوع به همین مدخل ها شود.
ناز و نوزلغتنامه دهخداناز ونوز. [ زُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) قر و غربیله . (یادداشت مؤلف ). ادا و اطوار. رجوع به ناز شود.
غرفرهنگ فارسی معین(غِ) (ص .) (عا.) = قر: جنباندن جز یا تمام بدن از روی ناز ؛ ~ و غربیله ناز و ادا و اطوار. ؛ ~ و غمزه جنبانیدن جز یا تمام بدن از روی ناز و توأم با اشارة چشم و ابرو. ؛ ~و فر الف - آرایش و زینت . ب - غر و غمزه .
رقصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی پایکوبی، دستافشانی، قر رقص محلی، لزگی، باباکرم، غربیله، رقصکردی تانگو، والس، پولکا، تویست، راکاندرول [صفت] رقاص، رقصنده، رقصکنان، پا[ی]افشان، پا[ی]کوب [فعل] رقصیدن▼
چم و خملغتنامه دهخداچم و خم . [ چ َ م ُ خ َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ادب در معاشرت با زیرکی و استادی . || اظهار ادب با زبان و اشارات لب و روی . || ادا و اطوار. قر و غربیله . ناز و کرشمه . و رجوع به چمیدن شود. || راه و روش وصول به مقصود، زیرکان و موقعشناسان را.پیچ و خم هر کار یا هر امری که هوشمندا
قر و غربیلهلغتنامه دهخداقر و غربیله . [ ق ِ رُ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کول وکچول . قروفر و قروغمزه .
غر و غربیلهلغتنامه دهخداغر و غربیله . [ غ ِ رُ غ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ناز با کون و کچول .ترکیبی از غر + غربیله . رجوع به همین مدخل ها شود.