غرغیرهلغتنامه دهخداغرغیره . [ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است دراندلس ، صاحب الحلل السندسیة گوید: از قرطبه تا مرادمرحله ای است و از مراد تا غرغیره روزی است سپس تا اشبیلیه نیز روزی است . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 51).
غرغرهفرهنگ فارسی عمید۱. گرداندن آب یا مایع دیگر در دهان و گلو برای شستشوی آن.۲. (اسم) (پزشکی) [مجاز] محلولی که برای شستشوی دهان و گلو به کار برود.⟨ غرغره کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی)۱. گرداندن آب یا مایع دیگر در دهان و گلو برای شستشوی آن.۲. (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] تکرار طوطیوار سخنان
غرغرهلغتنامه دهخداغرغره . [ غ َ غ َ رَ / رِ ] (اِ) غلطک آبکشی . غلتک که به وسیله ٔ آن آب از چاه کشند. غرغر. (برهان قاطع). رجوع به غرغر شود. || در تداول کنونی به کسر اول و سوم است و علاوه بر معنی مذکور به غلتکی چوبی یا چرخی اطلاق شود که به دور محوری میتواند بگر
غرغرهلغتنامه دهخداغرغره . [ غ َ غ َ رَ / رِ ](اِ) سر گلو از سوی دهان . غرغر. خرخره : پرورده باد جان تو از هر حدیث خوش جان منازع تو رسیده به غرغره . سوزنی .رجوع به غرغر شود.