ترجمه مقاله

غرق

qarq

۱. فرو رفتن در آب؛ غوطه‌ور شدن.
۲. خفه شدن در آب.
۳. (صفت) انباشته؛ آغشته؛ محصور: زن غرق در طلا و جواهر بود.
۴. (صفت) ویژگی کسی که کاملاً به چیزی یا کسی توجه دارد: غرق مطالعه بودم.
۵. (صفت) [عامیانه، مجاز] ویژگی کسی که کاملاً تحت‌تٲثیر قرار گرفته است: غرق شادی.
⟨ غرق ‌شدن: (مصدر لازم)
۱. فرورفتن کسی یا حیوانی در آب به‌صورتی‌که آب از سر بگذرد و خفگی دست دهد.
۲. فرورفتن چیزی در آب: کشتی غرق شد.
⟨ غرق‌ عرق: [عامیانه، مجاز] خجالت‌زده.
⟨ غرق‌ کردن: (مصدر متعدی)
۱. فروبردن کسی یا حیوانی در آب به‌صورتی‌که آب از سر بگذرد و دچار خفگی شود.
۲. فروبردن چیزی در آب.

۱. خفه، غرقه، غریق، غوطه، فرورفته، مستغرق
۲. گرفتار
۳. شیفته، مجذوب

ترجمه مقاله