غرقابفرهنگ فارسی عمید۱. قسمت عمیق دریا و مانند آن.۲. گرداب: ◻︎ کجایی ای که تعنّت کنی و طعنه زنی / تو بر کناری و ما اوفتاده در غرقاب (سعدی۲: ۳۱۹).۳. [مجاز] جای هلاک.۴. (صفت) [قدیمی] غرقشده.۵. (صفت) [قدیمی، مجاز] کاملاً مشغول و گرفتار.
غرقابلغتنامه دهخداغرقاب . [ غ َ ] (اِ مرکب ) غرق + آب . آب عمیق را گویند که نقیض پایاب است . (برهان قاطع). غرقاب به قلب اضافت به معنی آب عمیق . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گرداب که در بعض جای دریا باشد. (از فرهنگ شعوری ) (از ناظم الاطباء) : به ریگ اندر همی شد مرد تاز
غرقابلغتنامه دهخداغرقاب . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز که در 12هزارگزی شمال دهدز واقع شده و منطقه ٔ کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 78 تن و شیعه اند و به لهجه ٔ لری بختیاری و فارسی سخن می گویند. آب
غرقابلغتنامه دهخداغرقاب . [ غ َ ](اِخ ) دهی است از دهستان کنار رودخانه ٔ شهرستان گلپایگان ، که در 18هزارگزی شمال خاوری گلپایگان و 15هزارگزی خاوری اتومبیل رو گلپایگان به خمین واقع شده ، و منطقه ٔ جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن <span
غرقاب شدنلغتنامه دهخداغرقاب شدن . [ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از غرق شدن در آب باشد. (برهان قاطع). غرق شدن در آب . (آنندراج ). غوطه خوردن . (ناظم الاطباء).
غرقاب شدنلغتنامه دهخداغرقاب شدن . [ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از غرق شدن در آب باشد. (برهان قاطع). غرق شدن در آب . (آنندراج ). غوطه خوردن . (ناظم الاطباء).
باند شیاردارgrooved runway, GRVDواژههای مصوب فرهنگستانباندی که بر سطح آن شیارهایی استاندارد تعبیه شده است تا در هنگام بارندگیهای شدید از غرقاب شدن آن جلوگیری شود
اشنابفرهنگ فارسی عمید= شنا: ◻︎ زمین را خون چنان غرقاب میکرد / که ماهی در زمین اشناب میکرد (عطار: مجمعالفرس: اشناب).
تالابwetlandواژههای مصوب فرهنگستانمحدودهای بینابین بومسازگانهای آبی و خاکی که مدتی از سال غرقاب میشود و مناسب رشد گیاهان آبرُست است
غرقاب شدنلغتنامه دهخداغرقاب شدن . [ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از غرق شدن در آب باشد. (برهان قاطع). غرق شدن در آب . (آنندراج ). غوطه خوردن . (ناظم الاطباء).