غرمیدنلغتنامه دهخداغرمیدن . [ غ َ دَ ] (مص ) خشمناک شدن . (آنندراج ). خشمناک و کینه ور شدن . ظاهراً مصحف غژمیدن است . (حواشی برهان قاطع چ معین ). || ستیزه نمودن . || دشنام دادن . || غریدن و لندیدن . || جنبانیدن بچه در گهواره . (ناظم الاطباء).
غرمانلغتنامه دهخداغرمان .[ غ َ ] (نف ) نعت فاعلی از غَرمیدن . خشمناک و قهرآلود و غمگین . (برهان قاطع). مصحف غژمان . (حواشی برهان چ معین ). غضبناک و خشمگین ، و همچنین غرمنده و غرمیده . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا) : دشمن خویش را بری فرمان هر زمان دوست را