غرنبهلغتنامه دهخداغرنبه . [ غ ُ رُم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ صوت ) بانگ و فریاد و شور و مشغله وخروش . (برهان قاطع). بانگ و خروش به تشنیع بود چنانکه بهری بلند و بهری نه . (صحاح الفرس ) (نسخه ای از فرهنگ اسدی ). بانگ تشنیع بود چنانکه بهری بیرون و بهری اندرون گلو بود. (
غرونبهلغتنامه دهخداغرونبه . [ غ ُ روم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ صوت ) به معنی غروبه است که غرنبه و شور و غوغا و بانگ و خروش باشد.(برهان قاطع). فریاد و شور و مشغله و بانگ و خروش . (آنندراج ). غرنبه . (جهانگیری ). رجوع به غرنبه شود.