غشاmembraneواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی شیمی] لایهای نازک که نسبت ابعاد جانبی به ضخامت آن بسیار زیاد است و با عبور سیال از آن، جداسازی براثر نیروهای رانشی انجام میشود [حشرهشناسی] بافتی نازک و کشسان و معمولاً شفاف
غسالغتنامه دهخداغسا. [ غ َ ] (ع اِ) غوره ٔ خرما؛ یعنی خرمای نارسیده ، آن را به عربی بَلَح خوانند. (از برهان قاطع) (آنندراج ). در فرهنگهای عربی ، غساة به معنی بلح آمده و ظاهراً غسا مأخوذ از غساة است . رجوع به غساة شود.
غشاءلغتنامه دهخداغشاء. [ غ ِ ] (ع اِ) پوشش . (دهار). پوشش دل و پوشش زین و شمشیر و جز آن . (منتهی الارب ): غشاءالقلب و السرج والسیف و غیره ؛ مایغشاه . ج ، اَغشِیَة. (اقرب الموارد). پوشش دل . (مهذب الاسماء) پوشش و پرده و غلاف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هرآنچه چیزی را بپوشاند. (ناظم الاطباء).
غشاشدیکشنری عربی به فارسیادم دغل , رند , ناقلا , بذله گو , هرس کردن , از علف هرزه پاک کردن , حيوان عظيم الجثه سرکش , اسب چموش , گول زدن , رذالت و پستي نشان دادن
غشاکفرهنگ فارسی عمید۱. بوی گند؛ بوی بد و ناخوش.۲. بوی بد که از دهان انسان برآید: ◻︎ از دهان تو همیآید غشاک/ پیر گشتی، ریخت مویت از هباک (طیان: شاعران بیدیوان: ۳۱۶ حاشیه).
غشاشدیکشنری عربی به فارسیادم دغل , رند , ناقلا , بذله گو , هرس کردن , از علف هرزه پاک کردن , حيوان عظيم الجثه سرکش , اسب چموش , گول زدن , رذالت و پستي نشان دادن
غشاکفرهنگ فارسی عمید۱. بوی گند؛ بوی بد و ناخوش.۲. بوی بد که از دهان انسان برآید: ◻︎ از دهان تو همیآید غشاک/ پیر گشتی، ریخت مویت از هباک (طیان: شاعران بیدیوان: ۳۱۶ حاشیه).
پتانسیل غشاmembrane potential, transmembrane potentialواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف پتانسیل الکتریکی دو طرف غشا
پوستۀ گزینای غشاselective membrane skinواژههای مصوب فرهنگستانلایۀ متمایز و نازکی که معمولاً در تماس با جریان ورودی قرار میگیرد و تراوایی غشا به آن بستگی دارد متـ . پوستۀ گزینا
جرمگرفتگی غشاmembrane foulingواژههای مصوب فرهنگستانجمع شدن مواد در سطح غشا یا در بین منافذ آن بهطوریکه باعث کاهش شار عبوری از غشا و تضعیف عملکرد سامانه شود