غطاریفلغتنامه دهخداغطاریف . [ غ َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غِطریف . (تاج العروس ). در فرهنگهای دیگر جمع غطریف ، غطارفة آمده است ولی در تاج العروس علاوه برآن ، غطاریف نیز ذکر شده است .
غطارفةلغتنامه دهخداغطارفة. [ غ َ رِ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غِطریف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غطریف شود. || دراهم غطریفیه ؛ درمهای غطریفی . رجوع به غطریفی و غطریفیه شود.
غطرافلغتنامه دهخداغطراف . [ غ ِ ] (ع ص )مهتر بزرگ و جوانمرد و سخی جوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). السخی السری الشاب . غطریف . (اقرب الموارد).
طاقات الغطریفلغتنامه دهخداطاقات الغطریف . [ تُل ْ غ ِ ] (اِخ ) محلی است واقع در مغرب بغداد. بانی آن غطریف بن عطاء است که برادر خیزران و دائی موسی الهادی و هارون الرشید بود. (معجم البلدان ).
حلاحللغتنامه دهخداحلاحل . [ ح ُ ح ِ ] (ع اِ) مهتر. (از مهذب الاسماء). مهتر دلاور. سر. سرور. سید قوم . آقا. بزرگ . سردار قوم . (غیاث ). قرم . غطریف . رأس . همام . رئیس .