غلامیلغتنامه دهخداغلامی . [ غ ] (اِخ ) مولاناسعید غلامی . یکی از شاعران ایران بود. در صبح گلشن آمده : غلامی از خداوندان سخن برجسته ، و شاهدان مضامین رنگین به غلامی طبع والایش کمر بسته ، این بیت ازوست :غلام خویشتنم خوانده ماه رخساری سیاه بختی من کرد عاقبت کاری .
غلامیلغتنامه دهخداغلامی . [ غ ُ ] (ص نسبی ) منسوب به غلام . رجوع به غلام شود. || محبوب دوست . زن دوست . (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 192 الف ).
غلامیلغتنامه دهخداغلامی . [ غ ُ ] (اِ) شکلی است از مروارید که قاعده ٔ آن مستدیر و محیط آن مستوی و رأس آن تیز، و گویی مخروط است و قاعده ٔ آن بعضی از کره است . رجوع به الجماهر بیرونی ص 125 و 127 و 129
غلامیلغتنامه دهخداغلامی . [ غ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری که در 36هزارگزی جنوب خاوری بهشهر قرار داد. محلی کوهستانی و معتدل مرطوب است . سکنه ٔ آن 360 تن شیعه هستند که به مازندرانی و فارسی س
غلامیلغتنامه دهخداغلامی . [ غ ُ ] (اِخ ) یکی از شعرای عثمانی در قرن دهم هجری قمری . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
حاجی غلامیلغتنامه دهخداحاجی غلامی . [ غ ُ ] (اِخ ) همان بورکی علیا میباشد که فرسخی میانه ٔ جنوب و مغرب خشت است . (فارس نامه ٔ ناصری ).
خط غلامیلغتنامه دهخداخط غلامی . [ خ َطْ طِ غ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط بندگی . مقابل خط آزادگی . (از آنندراج ). عهدنامه ٔ بندگی . (ناظم الاطباء).
خایه ٔ غلامیلغتنامه دهخداخایه ٔ غلامی . [ ی َ / ی ِ ی ِ غ ُ ] (اِ مرکب ) قسمی از کشوی گچی برجسته بر حاشیه دیوار زیرگیلویی و جز آن .
غلامیةلغتنامه دهخداغلامیة. [ غ ُ می ی َ ] (ع اِمص ) کودکی . (منتهی الارب ). اسم است از غلام . (اقرب الموارد). رجوع به غلام شود. || (ص نسبی ) تأنیث غلامی . || (اِ) غلامیه یا جاریه ٔ غلامیه بعضی از کنیزان جوان که در حرم خلفای بغداد حکومت میکردند. رجوع به ذیل قوامیس العرب دزی شود.
حاجی غلامیلغتنامه دهخداحاجی غلامی . [ غ ُ ] (اِخ ) همان بورکی علیا میباشد که فرسخی میانه ٔ جنوب و مغرب خشت است . (فارس نامه ٔ ناصری ).
خط غلامیلغتنامه دهخداخط غلامی . [ خ َطْ طِ غ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط بندگی . مقابل خط آزادگی . (از آنندراج ). عهدنامه ٔ بندگی . (ناظم الاطباء).
خایه ٔ غلامیلغتنامه دهخداخایه ٔ غلامی . [ ی َ / ی ِ ی ِ غ ُ ] (اِ مرکب ) قسمی از کشوی گچی برجسته بر حاشیه دیوار زیرگیلویی و جز آن .
غلامیةلغتنامه دهخداغلامیة. [ غ ُ می ی َ ] (ع اِمص ) کودکی . (منتهی الارب ). اسم است از غلام . (اقرب الموارد). رجوع به غلام شود. || (ص نسبی ) تأنیث غلامی . || (اِ) غلامیه یا جاریه ٔ غلامیه بعضی از کنیزان جوان که در حرم خلفای بغداد حکومت میکردند. رجوع به ذیل قوامیس العرب دزی شود.
حاجی غلامیلغتنامه دهخداحاجی غلامی . [ غ ُ ] (اِخ ) همان بورکی علیا میباشد که فرسخی میانه ٔ جنوب و مغرب خشت است . (فارس نامه ٔ ناصری ).
خط غلامیلغتنامه دهخداخط غلامی . [ خ َطْ طِ غ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط بندگی . مقابل خط آزادگی . (از آنندراج ). عهدنامه ٔ بندگی . (ناظم الاطباء).
یازغلامیلغتنامه دهخدایازغلامی . [ ] (اِخ ) یکی از لهجه های زبان فارسی است . (مقدمه ٔ فرهنگنامه ٔ جدید بقلم دکتر معین ص 4).
خایه ٔ غلامیلغتنامه دهخداخایه ٔ غلامی . [ ی َ / ی ِ ی ِ غ ُ ] (اِ مرکب ) قسمی از کشوی گچی برجسته بر حاشیه دیوار زیرگیلویی و جز آن .