غوبنکلغتنامه دهخداغوبنک . [ ب ِ ن َ ] (اِ) گیاهی است که گازران در شستن رخت بدل اشنان به کار برند و غُزنَک و غوشنه نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). گیاهی است بدل اشنان که بدان جامه شویند. (برهان قاطع). رجوع به غزنک و غوشنه شود : غوبنک رنگ شد لباسم ،
غابانکلغتنامه دهخداغابانک . [ ن َ ] (اِ) شابانک . شاهبانک . شاهباپک . شابابک . شاهنانج . شابالج . شاهبابک . شابانج . شاه بانج . شافامج . معرب شابانک که برنوب باشد. (فهرست مخزن الادویه ). دکتر معین در حاشیه ٔ برهان قاطع ذیل شابانک نویسد: «بدانکه مرادف این لفظ، شابابک [ است ] که به جای نون بای تا
غژنگلغتنامه دهخداغژنگ . [ غ ُ ن َ ] (اِ) به معنی غوبنک که گیاهی است بدل اشنان و بدان جامه شویند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 189 ب ). غزنگ . رجوع به غوبنک و غزنگ شود.