غوغاگرلغتنامه دهخداغوغاگر. [ غ َ / غُو گ َ ] (ص مرکب ) آنکه فتنه و غوغا جوید. غوغاطلب . فتنه گر. آشوب طلب . رجوع به غوغا شود.
غوغاگرفرهنگ مترادف و متضادپرخاشگر، دعواطلب، ستیزهجو، شرطلب، غوغاطلب، فتنهگر، ماجراجو، مفسدهجو ≠ آرامشطلب، سلیم، مصلح
روانشناسی غوغاگرانmob psychology, crowd psychologyواژههای مصوب فرهنگستان1. حالتها و فرایندهای ذهنی و عاطفی خاص افرادی که عضوی از جماعت خیابانی و اوباش یا گروههایی از این دست هستند 2. بررسی علمی همین پدیده
غوغاییفرهنگ مترادف و متضادرزمآور، غوغاطلب، غوغاگر، فتنهانگیز، ماجراجو، مفسدهجو، واقعهطلب ≠ سلیم، مصلح
پرخاشگرفرهنگ مترادف و متضادپرخاشجو، ستیزهجو، ستیزهطلب، عربدهجو، غوغاگر، غوغایی، فتنهجو، ملامتگر، هنگامهطلب ≠ نوازشگر
غوغاطلبلغتنامه دهخداغوغاطلب . [ غ َ / غُو طَ ل َ ] (نف مرکب ) آنکه غوغا و فتنه جوید. فتنه جو. مفسده جو. غوغاگر. فتان . رجوع به غوغا شود.
ستیزهجوفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیکارجو، پیکارگر، ستیهنده، جنگجو، پرخاشگر، جنگطلب، ستیزهگر، ستیزا، عربدهجو، غوغاگر، مبارزطلب، متخاصم ۲. لجوج ۳. سرکش، عاصی، نافرمان، طاعی ≠ صلحطلب، آشتیجو، آشتیخواه