غرمفرهنگ فارسی عمیدمیش کوهی؛ قوچ کوهی: ◻︎ سواران ایران بهسان پلنگ / به هامون کجا غرمش آید به چنگ (فردوسی: ۷/۱۳۵).
غریمفرهنگ فارسی عمید۱. قرضداری که قادر به ادای قرض خود نباشد؛ مدیون؛ وامدار؛ بدهکار.۲. طلبکار. Δ از اضداد است.
غرملغتنامه دهخداغرم . [ غ َ ] (اِ) قهر و غضب و خشم . به فتح اول و ثانی هم به این معنی گفته اند. (برهان قاطع). خشم و کینه . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). مصحف غژم . (حواشی برهان قاطع چ معین ).
توشۀ غیرهمراهunaccompanied baggageواژههای مصوب فرهنگستانتوشۀ متعلق به مسافر یا خدمه که با هواگَرد دیگر حمل شود
noncollinear optical parametric chirped pulse amplificationفرهنگ لغات علمیتقویت پارامتری پالسهای لیزری چیرپشده غیرهمخط
عرضگذرcrossover 3واژههای مصوب فرهنگستانمعبر اتصال پیادهرو یا سوارهرو بهصورت همسطح یا غیرهمسطح از یک معبر به طرف دیگر
خط ویژۀ حملونقل عمومیexclusive transit lane, reserved transit laneواژههای مصوب فرهنگستانخط عبور کاملاً غیرهمسطح یا با دسترسی واپایششده که فقط وسایل نقلیۀ عمومی از آن استفاده میکنند
شبهزمینوارquasi-geoidواژههای مصوب فرهنگستانسطحی غیرهمپتانسیل در نزدیکی زمینوار که فاصلۀ هر نقطۀ روی آن تا سطح زمین، ارتفاع عمودین است