غیلانلغتنامه دهخداغیلان . [ غ َ ] (اِخ ) ثقفی . رجوع به غیلان بن سلمه و تاریخ الخلفاء سیوطی ص 100 شود.
غیلانلغتنامه دهخداغیلان . [ غ َ] (اِخ ) ابن عقبةبن بهیش بن مسعودبن حارثه . معروف به ذُوالرﱡمَّة شاعر معروف عرب . رجوع به ذوالرمة شود.
غیلانلغتنامه دهخداغیلان . [ غ َ ] (اِخ ) نام یکی از موالی رسول خدا بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 438 شود.
غیلانلغتنامه دهخداغیلان . (ع اِ) ج ِ غول . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غول شود.- غیلان ُالْوَغی ̍ ؛ سپاهیان دلیرو شجاع . (ناظم الاطباء)