راحتفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرام، آسوده، ساکت، فارغ، فارغالبال، فارغبال ۲. آسایش، آسودگی، استراحت، سلامت، عیش، فراغ ≠ ناراحت، مشقت
فارغ باللغتنامه دهخدافارغ بال . [ رِ ] (ص مرکب ) فارغبال . آسوده خاطر : کو ز شاه ایمن است و فارغ بال شاه را بخت فرخ آمدفال . نظامی .رجوع به فارغ البال شود.
آسودهفرهنگ مترادف و متضاد۱. آرام، راحت ۲. خاطرجمع، فارغ ۳. بیخیال، فارغالبال، فارغبال ۴. مرفه ۵. خلاص، سبکبار ۶. بیحرکت، ساکن ۷. آرمیده ۸. مرده ۹. مدفون