فاشیسملغتنامه دهخدافاشیسم . (فرانسوی ، اِ) هر برنامه ای که بمنظور برپاکردن تمرکز حکومت ملی مطلقه ، با سیاست و روش خشک و خشن ملی باشد، و برای عملی کردن آن رژیم در زمینه های صنعتی ، کارخانه ای ، تجاری و مالی همراه با زور و تعدی نسبت به مخالفان طرح ریزی شود و به اجرا درآید. (از وبستر). || (اِخ ) ا
فاشیسمفرهنگ فارسی عمیدنظریه یا نهضتی که خواهان برتری نژادی، حکومت استبدادی، اعمال زور و خشونت، و برخورد شدید با مخالفان است.
فاشیسمفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.)1 - نام نظام سیاسی اقتصادی ایتالیا که در عهد موسولینی پی ریزی ش د و از 1922 تا شکست ایتالیا در جنگ جهانی دوم قدرت را در دست داشتند. نام آن از یکی از نشان های ر وم قدیم به نام فاسکس گرفته شده است . 2 - نام عمومی برای هر رژیمی ک ه اساس آن بر دیکتاتوری ، ترور، تعصبات نژادی ، سانسور، اختنا
بومفاشیسمecofascismواژههای مصوب فرهنگستانتأکید برخی از مدافعان افراطی محیطزیست بر این که همۀ افراد باید، علیرغم تمایلات و نیازهای شخصی، سبک زندگی سازگار با محیطزیست را برگزینند
بومفاشیسمecofascismواژههای مصوب فرهنگستانتأکید برخی از مدافعان افراطی محیطزیست بر این که همۀ افراد باید، علیرغم تمایلات و نیازهای شخصی، سبک زندگی سازگار با محیطزیست را برگزینند