فاعلیتلغتنامه دهخدافاعلیت . [ ع ِ لی ی َ ] (ع مص جعلی ،اِمص ) فاعل بودن . حالت فاعلی . رجوع به فاعلی شود.
برگۀ تمبرminiature sheet of postage stamps, miniatur sheet, souvenir sheet, bloc-feuillet (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانورقۀ کوچکی که بر روی آن تصویر یک یا چند تمبر پُستی مربوط به یک نوبت انتشار چاپ میشود
کردگیلغتنامه دهخداکردگی . [ ک َ دَ/ دِ ] (حامص ) عاملیت . فاعلیت . کنندگی : ز گردش شود کردگی آشکارنشان است پس کرده بر کردگار.اسدی (گرشاسبنامه ).
بکارآورندهلغتنامه دهخدابکارآورنده . [ ب ِ وَ رَ دَ/ دِ ] (نف مرکب ) آنکه کسی یا چیزی را بکار دارد.- بکار آورنده ٔ فاعل ؛ علت فاعلیت فاعل . (دانشنامه ٔعلایی ص 135 س 8).<
قابلیتفرهنگ مترادف و متضاد۱. استحقاق ۲. استطاعت، استعداد، اهلیت، سزاواری، شایستگی، لیاقت ۳. توان، عرضه، قوه، کفایت ۴. پذیرش، ۵. امکان ≠ فاعلیت
کنندگیلغتنامه دهخداکنندگی . [ ک ُ ن َن ْ دَ/ دِ ] (حامص ) حالت و کیفیت کننده . فاعلیت . (فرهنگ فارسی معین ) : و اما کننده ، نه علتی وی از بهر کنندگی است . (دانشنامه از فرهنگ فارسی ایضاً).
قابلیت قابللغتنامه دهخداقابلیت قابل . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه ) آمادگی قابل برای قبول امری که از فاعل صادر میشود، در برابر فاعلیت فاعل (اصطلاح فلسفه ).