فالودقلغتنامه دهخدافالودق . [ دَ ] (معرب ، اِ) معرب پالوده . (آنندراج ). اصل این کلمه در زبان پهلوی مختوم به «گ » بوده و در تعریب به قاف و گاه به جیم بدل شده است . رجوع به پالوده شود.
فالوذقلغتنامه دهخدافالوذق . [ ذَ ] (معرب ، اِ) پالوده . حلوائی است که از آرد و شیره ترتیب دهند. (منتهی الارب ). رجوع به پالوده و فالوذ شود.