فاوالغتنامه دهخدافاوا. (ص ) شرمنده و رسوا. (برهان ) : بس که بخشد کف تو درّ و گهربحر شرمنده گشته و فاوا. عمعق بخاری .|| (اِ) شرمندگی و رسوایی . (برهان ).
فاوافرهنگ فارسی عمید۱. شرمنده: ◻︎ بس که بخشد کف تو دُرّ و گهر / بحر شرمنده گشته و فاوا (عمعق: ۱۹۵).۲. رسوا.
فاوهلغتنامه دهخدافاوه . [ وَ ] (اِخ ) روستایی است به طایف . (منتهی الارب ). از مخلفه های طائف است . (از معجم البلدان ).
فحواءلغتنامه دهخدافحواء. [ ف َح ْ ] (ع اِ) دیگ افزار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فحا. رجوع به فحا شود. || مقصود از سخن . (مهذب الاسماء). فحوی . رجوع به فحوی شود.
فحوادیکشنری فارسی به انگلیسیcontext, effect, implication, import, line, nuance, overtone, purport, significance, substance, tenor, thrust, turn
فاوانیالغتنامه دهخدافاوانیا. (اِ) عودالصلیب . بوزیدان . عودالکهینا. کهیانیا. نارمشک . رمان مصری . عودالریح . (یادداشت بخط مؤلف ). درخت عودالصلیب باشد. بجهت دفع نقرس و صرع و کابوس نگه دارند و دخان کنند. و آن را فاونیا به حذف الف نیز گفته اند، و عودالریح همان است . (برهان ). دو نوع است : نر و ماد
فاوانیافرهنگ فارسی عمیدگیاهی با برگهای ضخیم و دانههای سرخرنگ شبیه دانۀ انار که بیشتر در مناطق معتدل میروید و برای معالجۀ بیماریهای کبدی، نقرس، و صرع به کار میرود؛ عودالصلیب؛ عودالریح.
بیهنجاری 1anomaly 1واژههای مصوب فرهنگستان[فیزیک] انحراف از وضعیت عادی [رایانه و فنّاوری اطلاعات (فاوا)] هر آنچه در عملکرد نرمافزار منطبق بر انتظارات مبتنی بر مستندات طراحی یا مراجع کاربر نباشد
تطویدلغتنامه دهخداتطوید. [ ت َطْ ] (ع مص ) بسی فاوا گشتن در کوهها و خفتن و مست گردانیدن شراب . (تاج المصادر بیهقی ) . سرگردان گردیدن و رفتن و درآمدن در کوهها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تطود. تطویف . (اقرب الموارد).
تطویفلغتنامه دهخداتطویف . [ ت َطْ ] (ع مص ) بسی فاوا گشتن . (تاج المصادر بیهقی )(زوزنی ). گرد چیزی گردیدن (شُدّد للمبالغه ). (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). طواف کردن چیزی .(از اقرب الموارد). تطواف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به این کلمه شود. || پر کردن ملخ و مردم زمین
فاوانیالغتنامه دهخدافاوانیا. (اِ) عودالصلیب . بوزیدان . عودالکهینا. کهیانیا. نارمشک . رمان مصری . عودالریح . (یادداشت بخط مؤلف ). درخت عودالصلیب باشد. بجهت دفع نقرس و صرع و کابوس نگه دارند و دخان کنند. و آن را فاونیا به حذف الف نیز گفته اند، و عودالریح همان است . (برهان ). دو نوع است : نر و ماد
فاوانیافرهنگ فارسی عمیدگیاهی با برگهای ضخیم و دانههای سرخرنگ شبیه دانۀ انار که بیشتر در مناطق معتدل میروید و برای معالجۀ بیماریهای کبدی، نقرس، و صرع به کار میرود؛ عودالصلیب؛ عودالریح.