فتونلغتنامه دهخدافتون . [ ف ُ ] (ع مص ) آزمودن چیزی را. (منتهی الارب ). فتنة. رجوع به فتنة شود. || به شگفت آوردن کسی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به فتنة شود. || در فتنه افکندن کسی را. || در فتنه افتادن . (منتهی الارب ). || خواهش زنا کردن با زن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ب
فتونفرهنگ فارسی معین(فُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) در فتنه افتادن . 2 - دل باختن . 3 - (مص م .) در فتنه انداختن ، به شگفت آوردن .
فوتونphotonواژههای مصوب فرهنگستانکوانتوم انرژی تابش الکترومغناطیسی که ذرهای بدون جرم سکون و بار الکتریکی است
فادُمfathomواژههای مصوب فرهنگستان1. واحدی برای اندازهگیری طول، بهویژه عمق آب، معادل شش پا یا 853/1 متر 2. واحد اندازهگیری حجم الوار معادل 7/8 مترمکعب
خط همژرفاisobath, depth contour,depth curve, fathom curveواژههای مصوب فرهنگستانخطی بر روی نمودار که نقاط همژرفا را به هم متصل میکند
چفتانلغتنامه دهخداچفتان . [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «آبادیی است متعلق به طارم ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 251).
فتةلغتنامه دهخدافتة. [ ف ِ ت َ ] (ع اِ) سبو. ج ، فتون . (منتهی الارب ). لام الفعل آن به تاء بدل شده است . (اقرب الموارد). || ثمر تازه شبیه به حبةالخضرا. (فهرست مخزن الادویه ).
ربودنلغتنامه دهخداربودن . [ رُ دَ ] (مص ) به تردستی و چابکی و حیله از کسی چیزی را گرفتن . (ناظم الاطباء). به زور و سرعت چیزی را از شخصی بردن . (آنندراج ) (کشف اللغات ) (سروری ). بزور چیزی رااز شخصی بردن . (غیاث اللغات ) (کشف اللغات ) (فرهنگ سروری ). ابزاز. (دهار). اختطاف . (منتهی الارب ). اختل
مفتونلغتنامه دهخدامفتون . [ م َ ] (ع ص ) در فتنه افتاده . (منتهی الارب )(آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دیوانه . || عقل و مال رفته .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شیفته . عاشق . (از غیاث ) (از آنندراج ). شیفته . ربوده دل . عاشق . (از ناظم الاطباء).
مفتونلغتنامه دهخدامفتون . [ م َ ] (ع مص ) آزمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). آزمایش . و منه قوله تعالی : بأیکم المفتون . و باء در این آیت به معنی فی یا زائده است . و این کلمه مصدر است مانند معقول . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
تل هفتونلغتنامه دهخداتل هفتون . [ ت َل ْ ل ُ هََ ] (اِخ ) شهرکی است از نواحی اربل که کاروان اربل به آذربایجان پس از دو روز بدانجا فرود آید. در وسط کوهها است و رودی در آن جاری است و خانه ها بر بالای تلی ساخته شده است . دارای بازاری است و ساکنان آنجا کردند. (از معجم البلدان ).