ترجمه مقاله

فخم

faxam

۱. یک جرعه آب: ◻︎ کسی که جوی روان است دَه به باغش در / به ‌وقت تشنه چو تو بهره زآنش یک فخم است (ناصرخسرو: ۴۰۷)، ◻︎ دل از علم او شد چو دریا مرا / چو خوردم ز دریای او یک فخم (ناصرخسرو: ۶۴).
۲. چادری که هنگام تکان دادن درخت میوه‌دار زیر آن می‌گیرند تا میوه‌ها در آن بریزد.
۳. چادری که در مجلس جشن و عروسی بر سر دست بلند می‌کنند تا آنچه نثار می‌شود در آن بریزد.

ترجمه مقاله