فخمیةلغتنامه دهخدافخمیة. [ ف ُ خ َ می ی َ ] (ع اِمص ) تعظّم . استعلاء. (اقرب الموارد). در منتهی الارب فُخَیْمة.بر وزن جهینة و بمعنی بزرگی و بلندی ضبط شده است .
فخیمةلغتنامه دهخدافخیمة. [ ف ُ خ َ م َ ] (ع اِمص ) بزرگی . || بلندی . (منتهی الارب ). در اقرب الموارد ضبط آن به تقدیم میم بر یاء است . رجوع به فخمیة شود.
فخیمهفرهنگ نامها(تلفظ: faxime) (عربی) (منسوخ) بزرگ ، محترم ؛ (در دورهی قاجار ، صفت برای دولت های خارجی که با ایران روابط دوستانه داشتند) .
فخیمةلغتنامه دهخدافخیمة. [ ف ُ خ َ م َ ] (ع اِمص ) بزرگی . || بلندی . (منتهی الارب ). در اقرب الموارد ضبط آن به تقدیم میم بر یاء است . رجوع به فخمیة شود.