فراستوکلغتنامه دهخدافراستوک . [ ف َ ] (اِ)به معنی پرستوک است که خطاف باشد. (برهان ). پرستوک باشد که به تازی خطاف گویند. (فهرست مخزن الادویه ). تبدیل پرستوک است . (انجمن آرا) (آنندراج ) : ای قحبه بنازی به دف و دوک مسرای چنین چون فراستوک .زرین
فراستکلغتنامه دهخدافراستک . [ ف َ ت ُ ] (اِ) فراستوک . (آنندراج ). فرستوک . پرستو. رجوع به فرستوک و پرستو شود.
فراشتکلغتنامه دهخدافراشتک . [ ف َ ت ُ ] (اِ) پرستوک . (آنندراج ). فراشتروک . خطاف . (برهان ). رجوع به فراشترو شود.
فراشترولغتنامه دهخدافراشترو. [ ف َ ] (اِ) به معنی پرستوک است . (آنندراج ). و آن پرنده ای باشد که بیشتر در سقفهای خانه ها آشیان کند و به عربی خطاف گویند. (برهان ). پرستو. فراستک . فراستوک . رجوع به فراستوک شود.
فراستکلغتنامه دهخدافراستک . [ ف َ ت ُ ] (اِ) فراستوک . (آنندراج ). فرستوک . پرستو. رجوع به فرستوک و پرستو شود.
فراشتولغتنامه دهخدافراشتو. [ ف َ ] (اِ) فراستو. (شعوری ). فراشتک . فراشتروک . فراشترو. فراستوک . فراستک . پرستو. رجوع به پرستو شود.
فرستگلغتنامه دهخدافرستگ . [ ف َ رَ ت ُ ] (اِ) اسم خطاف باشد. (فهرست مخزن الادویه ). فرستوک . فراستوک . فراستک . رجوع به پرستو و صورت های دیگر این کلمه شود.