مسخرینلغتنامه دهخدامسخرین . [ م َ خ َ ] (اِ) به لغت اهالی مراکش . آنانکه فرامین سلطنتی را از جایی به جایی حمل می کنند. (ناظم الاطباء).
طغرافرهنگ مترادف و متضاد۱. فرمان، منشور، حکم ۲. نشان صدوراحکام و فرامین ۳. خطی تزیینی ۴. نشان، علامت، مهر ۵. واحد (سند، نامه)
طغراکشلغتنامه دهخداطغراکش . [ طُ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه امر طغرا کشیدن بر سر فرامین و احکام برعهده ٔ او محول باشد. طغرانویس . طغرائی : ای که انشاء عطارد صفت شوکت تست عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد.حافظ
نبائرلغتنامه دهخدانبائر. [ ن َ ءِ ] (اِ) پسرزادگان ، جمع نبیره ، و این جمع به تصرف فارسیان عربی دان است که لفظ فارسی را بطور عربی جمع کنند چنانکه فرامین جمع فرمان و خوانین جمع خان آورده اند. (غیاث اللغات ). فرزندزاده ها. (ناظم الاطباء).