فرانسهلغتنامه دهخدافرانسه . [ ف َ س ِ ] (اِخ ) کشوری است که در آخرین قسمتهای غربی قاره ٔ اروپا بین 51 درجه و 9 دقیقه تا 42 درجه و 23 دقیقه ٔ عرض شمالی واقع است
فرانسهلغتنامه دهخدافرانسه . [ ف َ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) نام زبانی است که مردم کشور فرانسه بدان گفتگو کنند. رجوع به فرانسه و فرانسوی شود.
فرانسةلغتنامه دهخدافرانسة. [ ف َ ن ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ فرناس که به معنی رئیس دهاقین است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فرانسه مآبلغتنامه دهخدافرانسه مآب .[ ف َ س ِ م َ ] (ص مرکب ) کسی که در رفتار و گفتار به فرانسویان نماید. فرنگی مآب . رجوع به فرنگی مآب شود.
گینه ٔ فرانسهلغتنامه دهخداگینه ٔ فرانسه . [ ن ِ ی ِ ف َس ِ ] (اِخ ) نام سرزمینی است که در سواحل شمال آمریکای جنوبی در اقیانوس اطلس قرار گرفته و از طرف مغرب به گینه ٔ هلند (گینه ٔ جدید) و از طرف شرق و غرب به برزیل محدود است . مساحت آن 34750 میل مربع و جمعیت آن بالغ بر
دور فرانسهTour de France,tour of Franceواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقة مرحلهای سالانه که به طور رسمی از 1903، در جادههای فرانسه و معمولاً یک کشور همسایة آن برگزار میشود و در پاریس پایان مییابد
فرانسه مآبلغتنامه دهخدافرانسه مآب .[ ف َ س ِ م َ ] (ص مرکب ) کسی که در رفتار و گفتار به فرانسویان نماید. فرنگی مآب . رجوع به فرنگی مآب شود.
گینه ٔ فرانسهلغتنامه دهخداگینه ٔ فرانسه . [ ن ِ ی ِ ف َس ِ ] (اِخ ) نام سرزمینی است که در سواحل شمال آمریکای جنوبی در اقیانوس اطلس قرار گرفته و از طرف مغرب به گینه ٔ هلند (گینه ٔ جدید) و از طرف شرق و غرب به برزیل محدود است . مساحت آن 34750 میل مربع و جمعیت آن بالغ بر
دور فرانسهTour de France,tour of Franceواژههای مصوب فرهنگستاندر دوچرخهسواری، مسابقة مرحلهای سالانه که به طور رسمی از 1903، در جادههای فرانسه و معمولاً یک کشور همسایة آن برگزار میشود و در پاریس پایان مییابد
فرانسویلغتنامه دهخدافرانسوی . [ ف َ س َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به کشور فرانسه . اهل فرانسه . رجوع به فرانسه شود. || زبان مردم فرانسه . رجوع به فرانسه شود.
فرانسویفرهنگ فارسی عمید۱. از مردم فرانسه.۲. تهیهشده در فرانسه: عطرهای فرانسوی.۳. (اسم) زبانی از خانوادۀ زبانهای هندواروپایی که در فرانسه و بلژیک رایج است.۴. مربوط به فرانسه.
فرانسه مآبلغتنامه دهخدافرانسه مآب .[ ف َ س ِ م َ ] (ص مرکب ) کسی که در رفتار و گفتار به فرانسویان نماید. فرنگی مآب . رجوع به فرنگی مآب شود.
افرانسهلغتنامه دهخداافرانسه . [ ] (اِخ ) تلفظی است از کلمه ٔ فرانسه . ابن بطوطه گوید: و هُم اصناف ٌ فمنهم الجنویون و البنادقه و اهل رومیه و اهل افرانسه . (سفرنامه ابن بطوطه ).
افریقای استوایی فرانسهلغتنامه دهخداافریقای استوایی فرانسه . [ اِ / اَ ی ِ اِ ت ِ ی ِ ف َ س ِ ](اِخ ) نام مستملکات فرانسه در افریقای استوایی که پس از الحاق مستعمره ٔ کامرون آلمان یعنی از سال 1918 م . قریب 3000000</spa
افریقای غربی فرانسهلغتنامه دهخداافریقای غربی فرانسه . [ اِ / اَ ی ِ غ َ ی ِ ف َ س ِ ] (اِخ ) مستملکات فرانسه در افریقای غربی شامل 1- سنگال که کرسی آن سن لوئی است . 2- سودان فرانسه ، شامل حوضه ٔ وسطی نیجریه
انقلاب کبیر فرانسهلغتنامه دهخداانقلاب کبیر فرانسه . [ اِ ق ِ ب ِ ک َ رِ ف َ س َ / س ِ ] (اِخ ) انقلاب سیاسی که در سال 1789 م . در فرانسه شروع شد و نه فقط در این کشور بلکه در سراسر جهان تأثیری عمیق کرد آغاز آن ماه مه <span class="hl" dir="
گینه ٔ فرانسهلغتنامه دهخداگینه ٔ فرانسه . [ ن ِ ی ِ ف َس ِ ] (اِخ ) نام سرزمینی است که در سواحل شمال آمریکای جنوبی در اقیانوس اطلس قرار گرفته و از طرف مغرب به گینه ٔ هلند (گینه ٔ جدید) و از طرف شرق و غرب به برزیل محدود است . مساحت آن 34750 میل مربع و جمعیت آن بالغ بر