فراپایهلغتنامه دهخدافراپایه . [ ف َ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) بلندپایه : چو آفتاب فروزان به تخت ملک بمان چو آسمان فراپایه در زمانه بپای . فرخی .رجوع به فرا شود.
فراحیلغتنامه دهخدافراحی . [ ف ُ حا ] (ع ص ، اِ) مانند سُکاری ̍، ج ِ فَرْحان بمعنی شادان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ فَرْحان . (اقرب الموارد). رجوع به فَرْحان شود.
فراحلغتنامه دهخدافراح . [ ف َ ] (ع اِمص ) شادی و خرمی و شادمانی و سرور. || شوخی و بی پروایی . || ولگردی . (ناظم الاطباء). در منتهی الارب و اقرب الموارد صورت مصدری به اینگونه ضبط نشده است . رجوع به فرح شود.
فراحلغتنامه دهخدافراح . [ ف َ ] (اِخ ) نام جایی است که در شعر جعدی آمده است . (از معجم البلدان ). فراخ . رجوع به فراخ شود.
فراعلغتنامه دهخدافراع . [ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ فرع . (منتهی الارب ). || ج ِ فرع ، به معنی مجرای آب . (از اقرب الموارد). || ج ِ فرعة. (منتهی الارب ). سر کوه و بلندیهای آن . (اقرب الموارد). رجوع به فرعة شود.
فراگهلغتنامه دهخدافراگه . [ ف ِ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودحله ٔ بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر، واقع در 57هزارگزی جنوب خاوری گناوه و کنار رودحله . ناحیه ای است واقع در جلگه و گرمسیر و مرطوب که دارای 309 تن سکنه است . اهالی
مفهوم فراپایهsuperordinate conceptواژههای مصوب فرهنگستانمفهوم عام یا کلی که سایر مفاهیم در سلسلهمراتب روابط مفهومی زیرمجموعة آن محسوب میشوند نیز: مفهوم اعم broader concept
شبکة مفهومی سلسلهمراتبی،شبکة مفهومی پایگانیhierarchical concept systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شبکة مفهومی که ساختار آن براساس مفاهیم فراپایه و فروپایه شکل گرفته است
تعریف معناییintensional definitionواژههای مصوب فرهنگستانتعریفی بیانگر معنای یک مفهوم با استفاده از یک مفهوم فراپایه و مشخصههای محدودگر
فروپایگیsubordinationواژههای مصوب فرهنگستانرابطة عمودی بین یک مفهوم فروپایه با مفهوم فراپایة بلافصل بالای آن در طبقهبندی سلسلهمراتبی
فراپایگیsuperordinationواژههای مصوب فرهنگستانرابطة عمودی بین یک مفهوم فراپایه با مفهوم فروپایة بلافصل پایین آن در طبقهبندی سلسلهمراتبی
مفهوم فراپایهsuperordinate conceptواژههای مصوب فرهنگستانمفهوم عام یا کلی که سایر مفاهیم در سلسلهمراتب روابط مفهومی زیرمجموعة آن محسوب میشوند نیز: مفهوم اعم broader concept