فربودلغتنامه دهخدافربود. [ ف َ] (ص ) راست و درست باشد، چه فربودکیش و فربوددین کسی را گویند که در کیش و ملت و مذهب خود راست و درست باشد. (برهان ). در پهلوی فرِه ْبوت به معنی مناعت و تکبر و فرَیبوت به معنی کثرت و افراط است . متن برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
فربدفرهنگ نامها(تلفظ: farba(o)d) (فر = شکوه و جلال + بد/-bad/ ،/-bod/ (پسوند محافظ یا مسئول)) ، نگهبان یا محافظِ شکوه و جلال ؛ (به مجاز) دارای شکوه و جلال .
فربدواژهنامه آزادفر به معنى زياد و بد به معنى قد است پس فربد يعنى قد بلند نگهبان شکوه "فر" به معنی شکوه , جا و مقام است . "بد" نیز پسوند به معنی دارا بودن , دارنده است ( ارتشبد یعنی دارای ارتش , سپهبد یعنی دارای سپاه) پس فربد یعنی کسی که جا و مقام دارد , کسی که شکوه دارد .
فربودیلغتنامه دهخدافربودی . [ ف َ ] (ص )مخفف فربوددین است و آن کسی باشد که در دین و ملت خود راست و درست باشد. (برهان ). رجوع به فربود شود.
متدینلغتنامه دهخدامتدین . [ م ُ ت َ دَی ْ ی ِ ] (ع ص ) راستکار و دیندار. (منتهی الارب ). دیندار و راستکار. (آنندراج ). راستگار و دین دار و فربود. (ناظم الاطباء). مأخوذ از تازی ، دیندار و فربود و راست و درست و شاهیده و درستکار و راستکار و پایدار و در دین خود و شاهنده و صالح و صادق . (ناظم الاط
فربودیلغتنامه دهخدافربودی . [ ف َ ] (ص )مخفف فربوددین است و آن کسی باشد که در دین و ملت خود راست و درست باشد. (برهان ). رجوع به فربود شود.