لغتنامه دهخدا
فرهنج . [ ف َ هََ ] (اِ) فرهنگ . علم و فضل و دانش و عقل و ادب . (برهان ). رجوع به فرهنگ شود. || کتابی را نیز گویند که مشتمل باشد بر لغات فارسی . (برهان ). رجوع به فرهنگ شود. || شاخ درختی را گویند که آن را بخوابانند و خاک بر بالای آن ریزند و از آنجا برکنده بجای دیگر نهال کنند.