ترجمه مقاله

فروختن

fa(o)ruxtan

۱. [مقابلِ خریدن] واگذار کردن چیزی به کسی در ازای دریافت پول.
۲. [مجاز] نشان دادن حالتی، به‌خصوص کبر و خودپسندی: ◻︎ من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت / برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی (سعدی۲: ۶۰۹).
۳. [مجاز] از دست دادن صفات اخلاقی به شیوه‌ای ناروا در برابر چیزی بی‌ارزش: آبروی خود را فروخت.
۴. [مجاز] خیانت کردن: یاران هم‌بند خود را فروخت.
۵. [قدیمی، مجاز] معاوضه کردن: ◻︎ دو گیتی به رستم نخواهم فروخت / کسی چشم دین را به سوزن ندوخت (فردوسی: ۵/۳۳۸).
۶. چیزی را در معرض فروش گذاشتن.
۷. نشان دادن؛ عرضه کردن.

ترجمه مقاله