اهمالفرهنگ مترادف و متضادتسامح، تعلل، تغافل، تکاهل، تنبلی، تهاون، سستی، طفره، غفلت، فرویش، کاهلی، کوتاهی، مسامحه، مماشات، مماطله
پرویشلغتنامه دهخداپرویش . [ پ َرْ ] (اِ) فرویش . کاهلی . سستی درکار. عطلت . تقصیر در کار. کوتاهی . تنبلی به کار. اهمال : اژدها پیش است و تیغ اندر عقب ایام شدره مده ای دوست سوی خویشتن پرویش را. امیرخسرو.و این کلمه در غیر این شعر یافت