دل افروز فرخ پیلغتنامه دهخدادل افروز فرخ پی . [ دِ اَ زِ ف َرْ رُ پ َ / پ ِ ] (اِخ ) بر حسب دو بیت ذیل از فردوسی نامی است که شاپور ذوالاکتاف به کنیزک رومی ایرانی نژاد که او را از اسارت رومیان رهانیده بود داد : کنیزک که او را رهانیده بودبد
پی فراخلغتنامه دهخداپی فراخ . [ پ َ / پ ِ ف َ ] (ص مرکب ) تندرو مفرط. گشادباز : بشهری که داور بود پی فراخ شود دخل بر نانوا خشک شاخ .نظامی .
نیم قبالغتنامه دهخدانیم قبا. [ ق َ ] (اِ مرکب ) نیم تنه . (یادداشت مؤلف ) : کاندرین مهرگان فرخ پی ز او مرا نیم موی و نیم قباست .فرخی (از یادداشت مؤلف ).
نیم مویلغتنامه دهخدانیم موی . (اِ مرکب ) ظاهراً نیم تنه ای از موئینه بوده است . نیم تنه ٔ پوست . (یادداشت مؤلف ) : کاندرین مهرگان فرخ پی زو مرا نیم موی و نیم قباست .فرخی .
پیروزراملغتنامه دهخداپیروزرام .(اِخ ) بروایت شاهنامه نام قدیم ری است : یکی شارسان کرد پیروزرام بفرمود کو را نهادند نام جهاندیده گوینده گفت این ری است که آرام شاهان فرخ پی است . فردوسی .|| فیروزرام ، بگفته ٔ معجم البلدان از قراء
خوش قدملغتنامه دهخداخوش قدم . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ دَ] (ص مرکب ) مبارک پی . میمون النقیبه . فرخ پی . فرخنده پی . خجسته پی . مقابل بدقدم . (یادداشت مؤلف ). || نامی از نامهای کنیزان سیاه . (یادداشت مؤلف ).