ترجمه مقاله

فریب

fa(e)rib

۱. = فریفتن
۲. فریبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دل‌فریب، مردم‌فریب.
۳. مکر؛ حیله؛ ‌خدعه؛ نیرنگ.
⟨ فریب خوردن: (مصدر لازم) گول خوردن؛ فریفته شدن.
⟨ فریب دادن: (مصدر متعدی) = فریفتن

اغفال، اغوا، تزویر، تغابن، حقه، حیله، خدعه، دسیسه، دغا، دوزوکلک، ریا، ریب، زرق، عشوه، غبن، غدر، غش، فسون، فند، کید، گول، مکر، نیرنگ

ترجمه مقاله