لغتنامه دهخدا
فسانیدن . [ ف َ دَ ] (مص ) مالیدن و راست کردن . (برهان ). در این معنی مرکب از فسان به معنی حجرالمسن وپسوند مصدری است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || رام ساختن . (برهان ). در این معنی مصحف فساییدن است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || افسانه گفتن . (برهان ). در این معنی مرکب ا