فسیفساءلغتنامه دهخدافسیفساء. [ ف ُ س َ ف ِ ] (ع اِ) فسیفسة. قطعات کوچک از رخام و جز آن که به یکدیگر ترکیب شوند و محوطه ٔ خانه ها را از درون زینت دهند و گویند اصل لغت رومی است . (از اقرب الموارد). خرزه و مهره های رنگارنگ که بر دیوارهای خانه از درون پهلوی یکدیگر نشانند و صور و نقوش برآرند. (یادداش
فسفسةلغتنامه دهخدافسفسة. [ ف ِف ِ س َ ] (معرب ، اِ) در پهلوی اَسْپَسْت از زبان پهلوی بهیئت اسپسته یا پسپسته وارد سریانی شده و از سریانی به زبان عربی درآمده فصفصة شده . (از حاشیه ٔ برهان نقل از هرمزدنامه ). سپست تر. (منتهی الارب ). علفی است که به عربی رطبة و به ترکی یونجه گویند و فصفصة معرب آن
فسیفساءلغتنامه دهخدافسیفساء. [ ف ُ س َ ف ِ ] (ع اِ) فسیفسة. قطعات کوچک از رخام و جز آن که به یکدیگر ترکیب شوند و محوطه ٔ خانه ها را از درون زینت دهند و گویند اصل لغت رومی است . (از اقرب الموارد). خرزه و مهره های رنگارنگ که بر دیوارهای خانه از درون پهلوی یکدیگر نشانند و صور و نقوش برآرند. (یادداش