فشارخونفرهنگ فارسی عمید۱. فشاری که خون به جدارۀ سرخرگها وارد میکند.۲. [عامیانه] بیماری ناشی از زیاد بودن این فشار بر جدارۀ رگها.
فشارخون بارداریgestational hypertensionواژههای مصوب فرهنگستانپرفشاری خون بعد از هفتۀ بیستم بارداری، بدون وجود پروتئین در ادرار
رژیم فشارِخونکاهDASH diet, dietary approaches to stop hypertensionواژههای مصوب فرهنگستانرژیم غذایی متشکل از میوهها و سبزیجات تازه و لبنیات کمچربی که با هدف کاستن از فشار خون طراحی میشود
فشارخونفرهنگ فارسی عمید۱. فشاری که خون به جدارۀ سرخرگها وارد میکند.۲. [عامیانه] بیماری ناشی از زیاد بودن این فشار بر جدارۀ رگها.
فشارخونفرهنگ فارسی عمید۱. فشاری که خون به جدارۀ سرخرگها وارد میکند.۲. [عامیانه] بیماری ناشی از زیاد بودن این فشار بر جدارۀ رگها.