فضائللغتنامه دهخدافضائل . [ ف َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ فضیلة. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ فضیلت . مقابل رذایل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فضایل و فضیلت شود.
فضاللغتنامه دهخدافضال . [ ف ِ ] (ع مص ) همدیگر افزون آمدن . || فزونی جستن . || نبرد کردن در افزونی . (منتهی الارب ).
فضایللغتنامه دهخدافضایل . [ ف َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ فضیلة. (یادداشت مؤلف ). برتریها. هنرها. فزونیها در دانش . (فرهنگ فارسی معین ) : اندر فضایل تو قلم گویی چون نخله ٔ کلیم پیمبر شد. منجیک ترمذی .حدیث او معانی در معانی رسوم او فضایل
مناقب خوانلغتنامه دهخدامناقب خوان . [ م َ ق ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) ستایشگر ائمه ٔ شیعه . آنکه محامد ائمه ٔ شیعه برمی شمرد. مقابل فضایل خوان . رجوع به کتاب النقض ص 33 و 78 و تاریخ ادبیات ایران تأل
فضایللغتنامه دهخدافضایل . [ ف َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ فضیلة. (یادداشت مؤلف ). برتریها. هنرها. فزونیها در دانش . (فرهنگ فارسی معین ) : اندر فضایل تو قلم گویی چون نخله ٔ کلیم پیمبر شد. منجیک ترمذی .حدیث او معانی در معانی رسوم او فضایل
فضایللغتنامه دهخدافضایل . [ ف َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ فضیلة. (یادداشت مؤلف ). برتریها. هنرها. فزونیها در دانش . (فرهنگ فارسی معین ) : اندر فضایل تو قلم گویی چون نخله ٔ کلیم پیمبر شد. منجیک ترمذی .حدیث او معانی در معانی رسوم او فضایل
فضایللغتنامه دهخدافضایل . [ ف َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ فضیلة. (یادداشت مؤلف ). برتریها. هنرها. فزونیها در دانش . (فرهنگ فارسی معین ) : اندر فضایل تو قلم گویی چون نخله ٔ کلیم پیمبر شد. منجیک ترمذی .حدیث او معانی در معانی رسوم او فضایل
بوالفضایللغتنامه دهخدابوالفضایل . [ بُل ْ ف َ ی ِ ] (اِخ ) لقب خاقانی است : افضل الدین بوالفضایل بحر فضل فیلسوف دین فزای کفرکاه .رشید وطواط.