فضیلت گسترلغتنامه دهخدافضیلت گستر. [ ف َ ل َ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) فضیلت گسترنده . آنکه فضیلت را بسط دهد. || دانشمند. (فرهنگ فارسی معین ).
فضیلتلغتنامه دهخدافضیلت . [ ف َ ل َ ] (ع اِمص ) فضیلة. رجحان . برتری . مزیت .فزونی . (از منتهی الارب ) : آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید. (کلیله و دمنه ). چه هرکه از خرد بهره دارد فضیلت او بر وی پوشیده نماند. (کلیله و دمنه ). چندانک اندک م
فضیلتفرهنگ فارسی عمید۱. برتری در علم، هنر، و اخلاق؛ فضل.۲. برتری؛ شرف.۳. (اسم) [مقابلِ رذیلت] ویژگیهای ستودۀ اخلاقی.
فضیلتلغتنامه دهخدافضیلت . [ ف َ ل َ ] (ع اِمص ) فضیلة. رجحان . برتری . مزیت .فزونی . (از منتهی الارب ) : آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید. (کلیله و دمنه ). چه هرکه از خرد بهره دارد فضیلت او بر وی پوشیده نماند. (کلیله و دمنه ). چندانک اندک م
فضیلتلغتنامه دهخدافضیلت . [ ف َ ل َ ] (ع اِمص ) فضیلة. رجحان . برتری . مزیت .فزونی . (از منتهی الارب ) : آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید. (کلیله و دمنه ). چه هرکه از خرد بهره دارد فضیلت او بر وی پوشیده نماند. (کلیله و دمنه ). چندانک اندک م
فضیلتفرهنگ فارسی عمید۱. برتری در علم، هنر، و اخلاق؛ فضل.۲. برتری؛ شرف.۳. (اسم) [مقابلِ رذیلت] ویژگیهای ستودۀ اخلاقی.
فضیلتلغتنامه دهخدافضیلت . [ ف َ ل َ ] (ع اِمص ) فضیلة. رجحان . برتری . مزیت .فزونی . (از منتهی الارب ) : آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید. (کلیله و دمنه ). چه هرکه از خرد بهره دارد فضیلت او بر وی پوشیده نماند. (کلیله و دمنه ). چندانک اندک م
فضیلتفرهنگ فارسی عمید۱. برتری در علم، هنر، و اخلاق؛ فضل.۲. برتری؛ شرف.۳. (اسم) [مقابلِ رذیلت] ویژگیهای ستودۀ اخلاقی.