فورموللغتنامه دهخدافورمول . [ فُرْ ] (فرانسوی ، اِ) فرمول . نمونه . سرمشق . || رمز. || (اصطلاح جبر) عبارتی که رابطه ٔ مقادیری را که جواب مسائل مشابهی هستند معین میکند. || در پزشکی ، نسخه . دستور. || در شیمی ، بیان نسبت اجسامی که شی ٔ از آن به وجود می آید با نشانه های اختصاری . (از فرهنگ فارسی م
فورمولرلغتنامه دهخدافورمولر. [ فُرْ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) مجموعه ٔ فرمولها. || مجموعه ٔ دستورهای ترکیب ادویه . (فرهنگ فارسی معین ).
یدلغتنامه دهخداید. [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از بسایط به رنگ خاکستری که به کبودی زند با برقی فلزی به وزن مخصوص 4/940 و در 1135/4 درجه حرارت ذوب شود و چون آن را گرم کنند بخاری کبود از وی ساطع شود. ید را از خاکستر بزغسمه ها
چوب پنبهلغتنامه دهخداچوب پنبه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) چوب نرم و پنبه مانندی که سابقاً در روشن کردن چخماق استعمال میشدو اکنون از آن استوانه مانندی به اندازه های مختلف سازند و با آن در بطری و شیشه و غیره را مسدود سازند.(از فرهنگ نظام ). چوب درخت پخاس . (از
فورمولرلغتنامه دهخدافورمولر. [ فُرْ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) مجموعه ٔ فرمولها. || مجموعه ٔ دستورهای ترکیب ادویه . (فرهنگ فارسی معین ).