فوقانیلغتنامه دهخدافوقانی . [ ف َ نی ی ] (ع ص نسبی ) مقابل تحتانی ، و نسبت شاذّی است از فوق . (اقرب الموارد). برین . مقابل زبرین . مقابل تحتانی : طبقه ٔ فوقانی ، اطاق فوقانی . (یادداشت مؤلف ). || حرفی که یک یا چندنقطه بالا دارد. (یادداشت مؤلف ). || جامه ای که بر روی همه ٔ جامه ها پوشند. (یادد
احلیل فوقانیلغتنامه دهخدااحلیل فوقانی . [ اِ لی ل ِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سوراخی غیرطبیعی که در بعض کسان بالای نره برای خروج بول باشد.
قطب فوقانیلغتنامه دهخداقطب فوقانی . [ ق ُ ب ِ ف َ ] (اِخ ) «قطب الدین » نامی است معاصر قطب الدین رازی ، و از آن جهت که در طبقه ٔ فوقانی مدرسه به تحصیل اشتغال داشته به فوقانی منسوب شده است . (ریحانة الادب ). رجوع به قطب الدین رازی و قطب تحتانی شود.
احلیل فوقانیلغتنامه دهخدااحلیل فوقانی . [ اِ لی ل ِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سوراخی غیرطبیعی که در بعض کسان بالای نره برای خروج بول باشد.
قطب فوقانیلغتنامه دهخداقطب فوقانی . [ ق ُ ب ِ ف َ ] (اِخ ) «قطب الدین » نامی است معاصر قطب الدین رازی ، و از آن جهت که در طبقه ٔ فوقانی مدرسه به تحصیل اشتغال داشته به فوقانی منسوب شده است . (ریحانة الادب ). رجوع به قطب الدین رازی و قطب تحتانی شود.
superstructureدیکشنری انگلیسی به فارسیساختار فوقانی، روبنا، روساخت، بنای فوقانی، سازمانهای اداری ومدیریه کشور
احلیل فوقانیلغتنامه دهخدااحلیل فوقانی . [ اِ لی ل ِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سوراخی غیرطبیعی که در بعض کسان بالای نره برای خروج بول باشد.
قطب فوقانیلغتنامه دهخداقطب فوقانی . [ ق ُ ب ِ ف َ ] (اِخ ) «قطب الدین » نامی است معاصر قطب الدین رازی ، و از آن جهت که در طبقه ٔ فوقانی مدرسه به تحصیل اشتغال داشته به فوقانی منسوب شده است . (ریحانة الادب ). رجوع به قطب الدین رازی و قطب تحتانی شود.