فولادینلغتنامه دهخدافولادین . (ص نسبی ) منسوب به فولاد. ساخته از فولاد. پولادی . فولادی . (فرهنگ فارسی معین ).
فژولیدنلغتنامه دهخدافژولیدن . [ ف ِ دَ ] (مص ) پژمرده کردن . || پژمرده شدن . || پریشان گردیدن و درهم شدن . (برهان ). رجوع به بشولیدن و پژولیدن شود.
فژولیدنلغتنامه دهخدافژولیدن . [ ف ُ دَ ] (مص ) تقاضا کردن . || برانگیختن به جنگ و کارهای دیگر باشد. || راندن و دور کردن . || دور کردن و تکانیدن گرد و خاک از دامن . (برهان ).
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (ص نسبی ) منسوب به فولاد. ساخته از فولاد. فولادین . پولادی . (فرهنگ فارسی معین ).
پولادمخلبلغتنامه دهخداپولادمخلب . [ م ِ ل َ ] (ص مرکب ) که مخلب و چنگال از پولاددارد. که مخلبی قوی دارد. پولادچنگ . فولادین چنگال .
سرنیزهفرهنگ فارسی معین(سَ. نِ یا نَ زِ یا زَ) (اِمر.) آلتی فولادین و نوک تیز که آن را بالای نیزه یا تفنگ نصب کنند.
فولادسازیلغتنامه دهخدافولادسازی . (حامص مرکب ) عمل ساختن فولاد. || (اِمرکب ) محل ساختن آلات فولادین . (فرهنگ فارسی معین ).