فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (ص نسبی ) منسوب به فولاد. ساخته از فولاد. فولادین . پولادی . (فرهنگ فارسی معین ).
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (اِخ ) دهی است از بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج که دارای 100 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (اِخ ) دهی است از بخش سرپل شهرستان قصرشیرین که دارای 200 تن سکنه است . آب آن از سراب مارآب و محصول عمده اش غله ، لبنیات ، توتون ،صیفی و ذغال است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
فولادیلغتنامه دهخدافولادی . (اِخ ) دهی است از بخش میناب شهرستان بندرعباس . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
افژولیدهلغتنامه دهخداافژولیده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف ) پریشان شده . برانگیخته شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به افژولیدن و افژول شود.