فکارفرهنگ فارسی عمید= فگار: ◻︎ از تبسم لب شیرینش همیشد خسته / وز اشارت رخ نیکوش همیگشت فکار (انوری: ۱۵۵).
فقائرلغتنامه دهخدافقائر. [ ف َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ فقیرة.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فقیرة شود.
فقارلغتنامه دهخدافقار. [ ف َ ] (ع اِ) ج ِ فقارة. (منتهی الارب ). مهره های پشت و واحد آن فقارة است . (از اقرب الموارد).- ذوالفقار ؛ لقب شمشیرحضرت علی بن ابیطالب (ع ). (از اقرب الموارد).- || نیز لقب شمشیر عاص بن منبه که در جنگ بدر کشته شد. (از اقرب الموارد).-
شکار داشتنلغتنامه دهخداشکارداشتن . [ ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) ناراحت و فکار داشتن . آزرده ساختن . (از یادداشت مؤلف ). || مسخر داشتن . رام و مطیع و مغلوب داشتن : لاجرم اکنون جهان شکار من است گرچه همی داشت او شکار مرا.ناصرخسرو.
نعمتلغتنامه دهخدانعمت . [ ن ِ م َ ] (اِخ ) نعمت اﷲ (قاضی ...) علامه عباسی ، از دانشمندان و پارسی گویان هندوستان است و با میرزا باقی معاصر بوده است . او راست :جائی که عرض درد دهد دل فکار توروی زمین چو عرصه ٔ محشر بهم خورد.(از مقالات الشعراء ص <span class="hl" dir=
ریاضلغتنامه دهخداریاض . (اِخ ) همدانی (یا بروجردی ). میرزا محمدجعفر ازگویندگان و علمای ریاضی و موسیقی قرن سیزدهم هجری بود و بسال 1268 هَ .ق . درگذشت . ابیات زیر از اوست :هرکه را پیشه کمال است و بضاعت هنر است غالب آن است که با ساده رخانش نظر است را
انیسیلغتنامه دهخداانیسی . [ اَ ] (اِخ ) (مولانا...) از معاصران صادقی کتابدار و از شاعران عصر صفوی است . مؤلف مجمع الخواص درباره ٔ او نویسد: وی در شهرستان همدان مشغول خطیبی است . شخصی پاک طینت ، خوش اعتقاد است و باوجودی که خطیبی خوش طبع هم هست گویند وقتی خرش گم میشود این مطلع مشهور جامی را بال
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اَ ] (ص ) خسته . مجروح . افگار (با کاف پارسی ). رجوع به افگار شود. || زَمِن . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ). زمین گیر.
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فِکْر و فَکْر، اندیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). فکرها. اندیشه ها.تصورات . اوهام . تدابیر. (ناظم الاطباء) : خاصه هرشب جمله افکار عقول نیست گردد غرق در بحر نغول .مولو
افکارلغتنامه دهخداافکار. [ اِ ] (ع مص ) اندیشه کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اندیشیدن . اعمال نظر و فکرکردن . (از اقرب الموارد). تفکیر. (اقرب الموارد).
بنات الافکارلغتنامه دهخدابنات الافکار. [ ب َ تُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) افکار و تدابیری که انسان در ذهن خود می پروراند. (از المرصع).