قاروجلغتنامه دهخداقاروج . (اِخ ) در زبان عبری نام قارون است . (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 95). رجوع به قارون شود.
قاروجلغتنامه دهخداقاروج . (اِخ ) نام جائی است در ایالت خراسان که محصول عمده ٔ آن گندم و جو و تریاک است . (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 158).
کوروشلغتنامه دهخداکوروش . [ کورْ وَ ] (ق مرکب ) کوروار. مانند کور. چون کوران . همچون نابینایان : کوروش قائد و عصاطلبی بهر این راه روشن و هموار. هاتف .و رجوع به کوروار شود.
کوروشفرهنگ نامها(تلفظ: kuroš) (در اعلام) نام سر دودمان سلسلهی هخامنشیان (کوروش کبیر) ؛ (در اعلام) نام کوروش دوم (کوچک) پسر داریوش دوم.