قانون شرعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات شرع، فقه، الهیات، سنت، حدیث موضوعات فقه: قضا، قصاص، روابط رعایا و حکام، ارث، ازدواج، طلاق اصول فقه، احکام، احکام اولیه، احکام ثانویه اعاده، استحاله، استحباب، انفال عشر، خمس، زکات، مالیات قانون عتیق(قانون موسی)، دهفرمان
کانونلغتنامه دهخداکانون . (اِ) بمعنی آتشدان باشد مطلقاً اعم از گلخن یا منقل آتشی . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کانون در عربی و سریانی بمعنی آتشدان است و نیز به دو ماه کانون اول و کانون دوم اطلاق شده ، و در اصل کلمه ٔ سامی است ، و آن از عصر اکدی بدین دو ماه اطلاق گردیده . در زبان اکدی ک
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) منزلی است میان بعلبک و دمشق . (معجم البلدان ج 7 ص 19) (منتهی الارب ). جایگاهی است در یک میلی راه مسافر بسوی عراق در میان بوستانها. بعقیده ٔبعضی نام قریه ای است که در آنجا بازاری و کاروانسرایی ه
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) نام کتابی است از شیخ الرئیس در علم طب . (ناظم الاطباء). این کتاب به لاتینی ترجمه شده و کتاب حاوی رازی و گالن را نسخ کرد و تا قرن هفدهم در دانشگاه های مُن پلیه و لوزن تدریس میشد.
قانونلغتنامه دهخداقانون . (معرب ، اِ) اصل . (برهان ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). گویند این لغت معرب کانون است و عربی نیست لیکن در عربی مستعمل است . (برهان ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). امری است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود چون گفته ٔ نحو
قانونلغتنامه دهخداقانون . (معرب ، اِ) نام سازی است از مخترعات معلم ثانی . (ناظم الاطباء). نام سازی است که مینوازند. (برهان ). آلتی موسیقی متشکل از طبلی مسطح و مستطیل که سیمهای فلزی بر آن نصب شده و با انگشت سبابه مسلح به زبانه ٔ فلزی آن را در حالی که روی زانو نهاده اند مینوازند. (دائرة المعارف
شريعةدیکشنری عربی به فارسیتصويبنامه , تصميم , حکم , قانون کلي , قانون شرع , مجموعه کتب , قانون گزاري کردن , () دره عميق وباريک
canonدیکشنری انگلیسی به فارسیکانن، حکم، قانون شرع، معیار، دره عمیق و باریک، قانون کلی، مجموعه کتب، تصویب نامه
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) منزلی است میان بعلبک و دمشق . (معجم البلدان ج 7 ص 19) (منتهی الارب ). جایگاهی است در یک میلی راه مسافر بسوی عراق در میان بوستانها. بعقیده ٔبعضی نام قریه ای است که در آنجا بازاری و کاروانسرایی ه
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) نام کتابی است از شیخ الرئیس در علم طب . (ناظم الاطباء). این کتاب به لاتینی ترجمه شده و کتاب حاوی رازی و گالن را نسخ کرد و تا قرن هفدهم در دانشگاه های مُن پلیه و لوزن تدریس میشد.
قانونلغتنامه دهخداقانون . (معرب ، اِ) اصل . (برهان ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). گویند این لغت معرب کانون است و عربی نیست لیکن در عربی مستعمل است . (برهان ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). امری است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود چون گفته ٔ نحو
قانونلغتنامه دهخداقانون . (معرب ، اِ) نام سازی است از مخترعات معلم ثانی . (ناظم الاطباء). نام سازی است که مینوازند. (برهان ). آلتی موسیقی متشکل از طبلی مسطح و مستطیل که سیمهای فلزی بر آن نصب شده و با انگشت سبابه مسلح به زبانه ٔ فلزی آن را در حالی که روی زانو نهاده اند مینوازند. (دائرة المعارف
خلاف قانونلغتنامه دهخداخلاف قانون . [ خ ِ/ خ َ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه مخالف قانونست . منهی عنه ؛ آنچه قانون نهی کرده . آنچه با قانون موافقت ندارد. کنایه از «ناروا»، «حرام » و خلاف شرع .
دیر قانونلغتنامه دهخدادیر قانون . [ دَ رِ ] (اِخ ) این دیر از نواحی دمشق میباشد. (از معجم البلدان ).
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) منزلی است میان بعلبک و دمشق . (معجم البلدان ج 7 ص 19) (منتهی الارب ). جایگاهی است در یک میلی راه مسافر بسوی عراق در میان بوستانها. بعقیده ٔبعضی نام قریه ای است که در آنجا بازاری و کاروانسرایی ه
قانونلغتنامه دهخداقانون . (اِخ ) نام کتابی است از شیخ الرئیس در علم طب . (ناظم الاطباء). این کتاب به لاتینی ترجمه شده و کتاب حاوی رازی و گالن را نسخ کرد و تا قرن هفدهم در دانشگاه های مُن پلیه و لوزن تدریس میشد.
قانونلغتنامه دهخداقانون . (معرب ، اِ) اصل . (برهان ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). گویند این لغت معرب کانون است و عربی نیست لیکن در عربی مستعمل است . (برهان ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). امری است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود چون گفته ٔ نحو