قبرستانلغتنامه دهخداقبرستان . [ ق َ رِ ] (اِ مرکب ) گورستان . (ناظم الاطباء) : دید قبرستان و مبرز روبروبانگ برزد گفت کای نظارگان ...ناصرخسرو.
چشمه قبرستانلغتنامه دهخداچشمه قبرستان . [ چ َ م َ ق َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزدوران بخش سرخس شهرستان مشهد که در 95 هزارگزی جنوب باختری سرخس واقع است . کوهستانی و معتدل است و 15 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اه
چشمه قبرستانلغتنامه دهخداچشمه قبرستان . [ چ َ م َ ق َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزدوران بخش سرخس شهرستان مشهد که در 95 هزارگزی جنوب باختری سرخس واقع است . کوهستانی و معتدل است و 15 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اه
چشمه قبرستانلغتنامه دهخداچشمه قبرستان . [ چ َ م َ ق َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزدوران بخش سرخس شهرستان مشهد که در 95 هزارگزی جنوب باختری سرخس واقع است . کوهستانی و معتدل است و 15 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل اه