کیدشتلغتنامه دهخداکیدشت . [ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مؤمن آباد است که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 158 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کدستلغتنامه دهخداکدست . [ ک ُ دِ ] (اِ) وجب و بدست را گویند و به عربی شبر خوانند و آن مقداری است از پنجه ٔ آدمی مابین انگشت کوچک و انگشت بزرگ . (برهان ) (آنندراج ) . و رجوع به وجب و بدست و شبر شود.
کژدستلغتنامه دهخداکژدست . [ ک َ دَ ] (ص مرکب ) کج دست .دزد. آنکه هرجا هرچه بیند بردارد. (ناظم الاطباء).
تقدسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ، قداست، قدس، پاکی، معصومیت، فضایل اخلاقی، خلوص، پاکدامنی وقف، فداکاری تقدیس، تطهیر