کژدملغتنامه دهخداکژدم . [ ک َ دُ ] (اِ مرکب ) جانوری است گزنده و آن را به تازی عقرب خوانند و به کاف فارسی (گژدم ) چنانکه گمان برند خطاست و به زاء عربی نیز درست است و عقرب را کژدم بدین سبب گویند که دمش کج می باشد. (آنندراج ). جانوری است گزنده و آن را به عربی عقرب گویند. (برهان ). حیوانی زهردار
کدملغتنامه دهخداکدم . [ ک ُ دَ ] (ع اِ) نوعی از ملخ سیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). واحدش کُدَمَة است . (از اقرب الموارد).
دزگاهلغتنامه دهخدادزگاه . [ دِ ] (اِخ ) به فارسی نام محلی بوده در قدیم الایام معروف و به حصانت موصوف اما اکنون نامی از آن باقی است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ).
شبرغانلغتنامه دهخداشبرغان . [ ش ُ رُ ] (اِخ ) صاحب برهان گوید: در قدیم الایام نام شهر بلخ بوده و در این وقت نام قصبه ای است نزدیک به بلخ مشهور به شَبُرغان . اما قسمت نخست گفته ٔاو بر اساسی نیست . رجوع به شبورغان و شبرقان شود.
قدیملغتنامه دهخداقدیم . [ ق َ ] (ع ص ) دیرینه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، قدماء و قُدامی ̍ و قدائِم . || کهنه . || پیشین و سابق . || باس وباش . || پیر و سال دیده . (ناظم الاطباء).- قدیم الایام ؛ روزگار دیرینه . (ناظم الاطباء).
تپوکواژهنامه آزادتپوک به گویش بلوچی «زننده،کتک زننده,ضربه زننده» نام یک روستا در بخش مرکزی شهرستان گلشن ،نام یک قنات در همان روستا، وجه تسمیه روستااین است که دراین مکان جوی آبی بوده و زنان قدیم الایام لباسها رابازدن ضربه می شستند
اثریرلغتنامه دهخدااثریر. [ ] (اِخ ) (بحیره ٔ...) در حدود آذربایجان است و بمیان این بحیره در قدیم الایام دیری عظیم بوده است و چنین گویند که از این بحیره ماهی طرّیخ به آفاق برند و آن بغایت لذیذ می باشد و استخوان ندارد. (حبیب السیر ج 2 ص <span class="hl" dir="ltr
قدیملغتنامه دهخداقدیم . [ ق َ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . غنی مطلق قائم بنفسه که باری تعالی باشد. (ناظم الاطباء).
قدیملغتنامه دهخداقدیم . [ ق َ ] (ع ص ) دیرینه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، قدماء و قُدامی ̍ و قدائِم . || کهنه . || پیشین و سابق . || باس وباش . || پیر و سال دیده . (ناظم الاطباء).- قدیم الایام ؛ روزگار دیرینه . (ناظم الاطباء).
قدیملغتنامه دهخداقدیم . [ ق ِدْ دی ] (ع اِ) پادشاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سردار. || سرآمد مردم در شرف . (ناظم الاطباء).
حسن آباد قدیملغتنامه دهخداحسن آباد قدیم . [ ح َ س َ دِ ق َ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان اوریاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان در سی هزارگزی شمال باختری ماه نشان و 18هزارگزی راه مالرو عمومی . کوهستانی و سردسیر است . 683 تن سکنه ٔ ترکی زبان د
تاریخ قبط قدیملغتنامه دهخداتاریخ قبط قدیم . [ خ ِ ق ُ طِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به تاریخ مصر قدیم شود.
تاریخ قدیملغتنامه دهخداتاریخ قدیم . [ خ ِ ق َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) درباره ٔ ادواری از ازمنه ٔ بسیار قدیم بحث می کند. تاریخ قدیم به انقراض امپراطوری روم غربی بسال 476 م . و بعقیده ٔ برخی دیگر بمرگ «تئودوسیوس » بسال 395 م . خاتمه
تاریخ مصر قدیملغتنامه دهخداتاریخ مصرقدیم . [ خ ِ م ِ رِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه ٔ تاریخ آرد: و از آن جمله تاریخ قبط قدیم است ، و این تاریخ بخت نصر اول از پادشاهان بابل است و روزهای سال این تاریخ 365 روز بدون کسر باشد و نام
خانقاه قدیملغتنامه دهخداخانقاه قدیم . [ ن َ/ ن ِ هَِ ق َ ] (اِخ ) این خانقاه را نورالدین محمودبن زنگی بسنه ٔ 534 هَ . ق . بحلب زیر قلعه و متصل به عدلیه بنا کرد ولی بعدها خراب شد و داخل بیمارستان وطنی گردید. (از خطط الشام محمد کردعلی