جنبش و تکان عضوی از بدن از روی ناز یا در حالت رقص.
〈 قر دادن: (مصدر لازم) [عامیانه] تکان دادن و جنباندن بدن از روی ناز، رقصیدن.
〈 قروغربیله: [عامیانه] تکان دادن کمر و سرین در حالت رقص؛ قر کمر.
〈 قروغمزه: [عامیانه] ناز و ادا و اشاره با چشم و ابرو.
〈 قروفر: [عامیانه]
۱. [مجاز] آرایش، بزک، و زینت.
۲. ناز و ادا.
〈 قرولند: سخنی که زیر لب از روی خشم گفته میشود؛ قرقر.
〈 قرولند کردن: (مصدر لازم) سخنان درشت و نامفهوم گفتن از سر خشم و به حالت اعتراض.
ادا، اطوار، افسون، خرامش، دلبری، دلربایی، غمزه، لنجه